بسم رب الشهدا
جشن ها
مى گویند: برگزارى مراسم جشن و سرور به مناسبت میلاد پیامبرعلیهم السلام و دیگران شرک است ! و به شیعیان و سایر مسلمانان اعتراض مى کنند که چرا براى میلاد پیامبر و امامان جشن مى گیرید؟! این عمل شما شرک است !
پاسخ آنها را قرآن مى دهد. قرآن مى فرماید: حضرت عیسى علیه السلام به خدا عرض کرد: (ربّنا انزل علینا مائدةً من السماء تکون لنا عیدا لاوّلنا و آخرنا)(247) خداوندا! یک غذاى آسمانى بر ما نازل فرما، تا عیدى براى تمامى ما باشد.
ما از آنان سؤ ال مى کنیم : آیا تولّد یک پیامبر و امام ، به اندازه یک مائده آسمانى ارزش ندارد؟ اگر مثلا دو تا گلابى از آسمان نازل شود، عید است ، امّا تولّد پیامبر به اندازه دو تا گلابى براى ما مایه جشن و سرور و شادمانى نیست ؟ چه قدر انسان باید کج سلیقه باشد؟!
به نام خدا
خصوصیات اولیاءالله
مرحوم علامه شیخ بهاء الدین (بهایى ) (قدس سره ) از امیر المؤ منین (ع ) نقل مى کند، پیامبر اکرم (ص ) فرمودند: کسى که خداوند متعال را بشناسد و او را تعظیم کند، دهانش را از سخن (بى فایده ) حفظ مى کند و شکمش را از غذا (پر خورى ) نگه مى دارد و رنج روزه و نماز را بر خویش هموار مى کند. عده اى پرسیدند: اى رسول خدا (ص )! آیا اینان اولیاى الهى اند؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: اولیاى خدا کسانى اند که ساکت اند؛ اما سکوت شان تفکر است ، سخن مى گویند؛ اما سخن گفتن شان ذکر و یاد خداست ، نگاه مى کنند و نگاه شان عبرت است . مى گویند و گفتن شان حکمت است ، راه رفتن شان در میان مردم سبب برکت است و اگر نبود اجل هایى که خدا براى شان مقدر فرموده بود از خوف عذاب و شوق ثواب ، روح شان در بدن شان نمى گنجید.
به نام خدا
امیرالمؤمنین علی علیه السلام:یادخداکلیدانس بااوست.غررالحکم ص18
امیرالمؤمنین علی علیه السلام:ریشه صلاح وپاکی دل،اشتغالش به ذکرخداست.
بسم الله الرحمن الرحیم
رحمت خداوندممکن است تاخیرداشته باشداماحتمی است.
به نام خدا
[سزاوار محبّت، همان خداست]
در بیان آنکه به حقیقت مستحق محبت و دوستى و جانفشانى از همه اولى و سزاوارتر خداى تعالى است و غیر او نیست زیرا که محبت و دلربائى از جمال و کمال خیزد و جمال و کمال من جمیع الجهات عین ذات حق تعالى و مخصوص اوست و در دیگران ناقص و عارضى است و از خود ایشان نیست و آنچه دارند رشحهاى است از فیض او و نمونهاى است از جمال و کمال او.
تفصیل این مطلب و شرح این مقال این است که منشأ عشق و دلربائى یکى از چهار چیز است بر سبیل منع خلوّ: جمال و کمال و اخلاق و افعال. مراد ما از جمال، حسن و زیبائى است، و از کمال، صفات نیکى است که در ایشان تعدّى به غیر مأخوذ نباشد، چون علم و قدرت و سمع و بصر و سلطنت و سرمدیّت، و از اخلاق، صفات نیکى است که در ایشان تعدّى به غیر مأخوذ باشد چون محسن و عفوّ و رؤف و غفور و رحیم و حلیم و هکذا. و مراد از افعال، نشر و تعدى همین اخلاق است به غیر، مثل آنکه گوئى به فلان چنین احسان و گذشت نمود و با بهمان چنان نمود. و شکى نیست که هر چهار مخصوص ذات پروردگار است چنانچه فرمودند (انّ اللّه جمیل یحبّ الجمال) 81 و فرمودند در فقرات بسیار اللّهمّ انّى أسألک من جمالک باجمله، اللّهمّ انّى أسألک من کمالک بأکمله 82 و فرمودند تخلّقوا باخلاق اللّه. 83 و در دیگران با آنکه ناقص و عارضى است هم از اوست با آنکه در مسأله توحید صفات و توحید افعال مبرهن شده که آنچه غیر کند هم به لحاظى او کرده، فافهم.
به نام خدا
داعیه ربوبیت!
انسان، براى نیل به آن دنیاى مطلق مىکوشد تا خود را از این قید به درآورد; ولى نمىداند رسیدن به فضاى اطلاق باید از روزنه همین لباس مقید باشد. شیطان به انسان نیرنگ مىزند که این اطلاق با خروج از زى بندگى امکان پذیر است و این دسیسه اوست; اما بر اساس هدایت ذات اقدس اله، انسان مىتواند در فضاى باز و مطلق سفر کند ولى اولین و آخرین شرطش، پوشیدن جامه بندگى است.
شیطان در مورد حضرت آدم (علیه السلام) از همین راه، نفوذ کرد:
«قال یا ادم هل ادلک على شجرة الخلد و ملک لا یبلى» (73) .
او گفت: اى آدم: آیا مىخواهى تو را به ملک جاویدان و عالمى که کهنگى در آن راه ندارد، راهنمایى کنم؟ البته این خواسته، حق است و خدا هم انسان را در زى بندگى به چنین خواستهاى مىرساند ولى شیطان مىخواهد انسان را برهنه کند تا نه تنها به آن مطلق نرسد، بلکه از این مقید هم بیفتد.
براساس این تحلیل، هر گناهى که انسان انجام مىدهد، مىخواهد از زى بندگى بیرون برود و خواستخود را حاکم کند; یعنى، داعیه ربوبیت دارد و اصولا گناه یعنى داعیه خدایى داشتن. این که در قرآن کریم آمده است:
«ا فرایت من اتخذ الهه هواه» (74)
از همین حقیقت، حکایت مىکند; هیچ گناهى از هیچ گناهکارى، سرنمىزند مگر این که آن گناهکار مىخواهد ادعاى خدایى کند و بدى گناه، همین است. چون او مىخواهد با این کار، از مرزى که ذات اقدس اله براى او به عنوان «حد» الهى مشخص کرده، تعدى کند و راه او باز باشد:
«بل یرید الانسان لیفجر امامه» (75)
و چنین کسى، بنده خدا نیست.
به همین جهت انسان، قبل از این که گناه کند با خدا در نبرد است. اگر چه این تعبیر، در قرآن درباره بعضى از گناهانى که قبح آن بسیار زیاد است، آمده; اما روح و باطن هر گناهى چنین است. ذات اقدس اله رباخوار را که نظم اقتصادى جامعه را بر هم مىزند چنین تحدید و تهدید مىکند:
«فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله» (76)
اگر دست از ربا خوارى برنمىدارید، پس با خدا اعلام جنگ کنید. رباخوار ادعاى خدایى مىکند; چون او مىگوید: به نظر من، اجاره دادن مال و پول، صحیح است; ولى خدا مىفرماید: پول، مانند مسکن نیست تا آن را اجاره دهید، و این اظهار راى در برابر خدا، جنگ با اوست.
کسانى هم که امنیت جامعه را بر هم مىزنند، به جنگ با خدا و پیامبر دست مىزنند:
«انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فى الارض فسادا ان یقتلوا...» (77) .
سر این که اگر کسى گناه کند و آن را حلال شمارد براى همیشه در جهنم مخلد است و بخشوده نیست، اما اگر کسى گناه کند و آن را حرام بداند، امید توبه و بخشش او هست، همین است; زیرا استحلال کننده مستقیما رودرروى خدا ایستاده و مستکبرانه راى خود را بر وحى الهى مقدم مىدارد چنین شخصى کافر است.
به نام خدا
ترجیح خواسته خدا
امام صادق (علیه السلام) از رسول گرامى صلى الله علیه و آله و سلم نقل مىکند که ذات اقدس اله فرمود:
«لا یوثر عبد هوای على هواه الا جعلت غناه فی نفسه و کفیته همه و کففته ضیعته و ضمنت السماوات و الارض رزقه و کنت له من وراء تجارة کل تاجر» (78) :
طبق این حدیث قدسى، ذات اقدس اله (جل جلاله) فرمود: به عزت و عظمتم سوگند، هیچ بندهاى خواسته مرا بر خواسته خود مقدم نمىدارد مگر این که پنج فضیلت را بهره او مىسازم:
اول: این که روح بىنیازى را در او زنده مىکنم و این، نصیب هر کسى نمىشود. چنانکه دیده مىشود برخى توانگران همه سخنانشان، بوى فقر مىدهد با این که امکانات مادى آنان به قدرى است که اگر بقیه عمر را در گوشهاى بنشینند و کار نکنند نیز، نیازى ندارند، ولى با این حال در عذاب تهىدستى گرفتارند.
ائمه (علیهم السلام) فرمودهاند: اگر کسى مسیر صحیح اقتصاد را طى نکند، خداوند فقر را پیش دو چشم او مجسم مىکند (79) . او وقتى هنگام صبح از بستر برمىخیزد، صحنه هراسناک فقر و گدایى را پیش چشمش مىبیند و بین محل زندگى و محل کار نیز آنچه مىبیند منظره رعبآور فقر است و هنگامى که به دفتر کار، وارد مىشود، در و دیوار مغازهاش تابلو گدایى است! همیشه در این فکر است که مبادا کالایى که خریده شد، ارزان شود یا او سودى نبرد یا بر صفرهاى ارقام ثروتش افزوده نشود; ولى انسان پارسا، در همه جا صحنه زیباى توانگرى را مىبیند.
خداوندى که به این همه مار و عقرب، حیوانات حلال و حرام گوشت دریا و صحرا و کافران روزى مىدهد، آیا انسان مؤمن را بىروزى مىگذارد؟ تحصیل هزینه زندگى و مبارزه با کسانى که حق دیگران را غصب مىکنند، واجب و از دستورهاى اسلامى است; اما روح توانگرى داشتن، یک نوع فضیلت اخلاقى و نزاهت روح است.
دوم: او را از اندوه و غم مىرهانم.
سوم: نمىگذارم کالاى تجارى و زراعى او ضایع شود.
چهارم: آسمان و زمین را مسئول تکفل روزى او مىکنم.
پنجم: خودم پشتوانه همه مسائل اقتصادى او هستم. در کنار هر تجارتى، لطف من او را همراهى مىکند و نمىگذارم حیثیت او آسیب ببیند.
نهجالبلاغه و خبرهاى غیبى |
در کتاب شریف نهج البلاغه برخى اخبار غیبى وجود دارد که در زیر از نظرتان مى گذرانیم: -------------------------------------------------------------------------------- |
.: Weblog Themes By Pichak :.